#نه _ به _ عشق _ مجازی
کجاست آرامش و عشق حقیقی؟
یه لبخند و یه پیمان صمیمی
مَجازی من دلت را دوست دارم
شب و روز از تو در حال فرارم
تو از عشقم چه خواهی یک پیامک؟
شاید هم یک ایموجی یا که چشمک
به قلبت هیچ تعهدی ندارم
کنار تو ولی در انتظارم
که دختی آید از پیج کناری
بقاپم قلب او مثل یه ماهی
به او گویم که محبوب منی تو
در آفاقم ، تنها کوکبی تو
به او گویم که عشق تو مرا کشت
نگاهت تیر زد از رو و از پشت
تا اینکه از وجودش فیض بردم
لطافت های قلبش را زدودم
با او سرد می شوم مثل یه یخمک
بلاکش می کنم بی شبهه و شک
ولی این نیست پایان دسیسه
باید شل کنی بیشتر جیب و کیسه
خلاصه که شب و روزم به کامه
ندانم که دلی در توی دامه
شوم یک روز مجنون یه لیلی
به او گویم آی لاو یو خیلی
منم یک پسر جذاب و طناز
بده عشق و به من انقد نکن ناز
که با گرز می زند بر روی قلبم
به من گوید که عشقت توی حلقم
مرا خورد می کند در کوی و برزن
ذلیلیش من شدم خاکم به تو سر
میرم گم می شوم در یک افقی
کمی فکر می کنم بی ذوق و شوقی
به خود آیم و بینم بی مرامم
شاید به این سبب هم بی قرارم
عذاب وجدان که پایانی ندارد
اسیر عشق فرجامی ندارد
خداوندی که حکمش قاطعانه است
به مظلومان نگاهش عاشقانه است
چو بد کردی مشو ایمن ز آفات
که واجب شد طبیعت را مکافات
بیت آخر تضمینی از شعر نظامیه ، سرقت ادبی نیستا :)
بسیار زیبا و جالب بود
تضمین با گیومه و غیره مشخص شود کفایت میکند